سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در خردسالی بپرسد، در بزرگسالی پاسخ دهد [امام علی علیه السلام]
لبخند خورشید
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 2641
بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 2
........... درباره خودم ...........
لبخند خورشید
سارا
من دانشجوی سال چهارم رشته ی مشاوره هستم. در ضمن نابینا و بسیار علاقه مند به مطالعه ی کتاب در ضمینه ی روانشناسی هستم.

........... لوگوی خودم ...........
لبخند خورشید
..... فهرست موضوعی یادداشت ها.....
نابینا . نظام نوشتاری نابینایان .
............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • کمی بیشتر با من آشنا شوید

  • نویسنده : سارا:: 88/10/10:: 4:4 عصر

    قبل از هر چیز اجازه بدهید از شما به خاطر اینکه این وبلاگ را برای دیدن انتخاب کردید تشکر کنم! من دانشجوی سال چهارم رشته ی مشاوره هستم. (در ضمن نابینا) دوستان عزیزم بهتر است کمی شما را با خودم و طرز کارم آشنا کنم و علت ساخت این وبلاگ را برای شما توضیح دهم.

    از کودکی خیلی به نوشتن علاقه داشتم. یادم میآید زمانی که پنج شش ساله بودم و هنوز درست با خط بریل آشنا نبودم فکر میکردم من هم میتوانم مثل بچه های فامیل هم سن و سال خودم با مداد بنویسم. همیشه با این تصور شیرین منتظر بودم تا به مدرسه بروم و معلممان به من یاد دهد که چگونه مداد را به دست بگیرم. آنوقت مانند بچه های بزرگتر، جعبه ی مداد و یک دفتر به دست بگیرم و به پدر و مادرم بگویم:ببینید من چه نوشتم؟ و آنها هم دفتر را از دست من بگیرند و راجع به نوشته هایم اظهار نظر کنند. اما وقتی به مدرسه رفتم, معلم با یک کاغذ عجیب و غریب و یک مداد که نوک آن از میخ هم تیزتر بود و یک وسیله ی عجیب دیگر به نزد من آمد و گفت که وسیله ی نوشتن تو با اینهاست و فقط افراد نابینا میتوانند نوشته های تو را بخوانند حسابی ناراحت شدم. البته سعید, برادرم هم که نابیناست,و قبلا با این خط آشنا بود، تا حدودی مرا هم آشنا کرده بود ولی من حاضر نبودم بپذیرم که من هم باید از این خط استفاده کنم! دوست داشتم طوری میتوانستم بنویسم که همه ی افراد و نه فقط نابینایان, بتوانند مطالبی را که مینویسم بخوانند و راجع به نوشته ام اظهار نظر کنند! بزرگتر که شدم کم کم به این وضع عادت کردم و مطالبم را فقط برای افراد نابینا مینوشتم! دیگر میدانستم که نباید از خودم توقع داشته باشم که بتوانم با خودکار و رنگهای مختلف بنویسم. اما باز هم منتظر بودم که یک اتفاق تازه ای بیفتد که من هم بتوانم به هر وسیله که شده برای یک بار هم چیزی بنویسم که پدر و مادرم هم بفهمند که من چه نوشته ام. حتی گمان میکردم که هیچوقت نمیتوانم مانند دوستان بینایم از تلفن همراه استفاده کنم و برایشان پیامک بفرستم. اما خوشبختانه پیشرفت علم و تکنولوژی سبب شد که من به این آرزوهای دیرینه ام دست پیدا کنم. ساخت برنامه ی گویاساز به نام talks برای تلفن همراه که قادر است خواندن و ارسال متن پیامکها را به راحتی برای ما امکانپذیر کند. و ما به راحتی میتوانیم برای دوستان بینای خود پیامک ارسال کنیم.همچنین ساخت نرم افزار های صفحه خوان انگلیسی به نام jaws و پارسآوا, نوید و نور محمد «ص» برای خواندن متون فارسی computer که قادرند امکان خواندن و نوشتن متنهای فارسی و انگلیسی را به راحتی برای کاربر فراهم کنند این شد که نور امیدی در دل من زنده شد و خرسند از اینکه دیگر فرقی بین من و شما نیست و دوستان بینا و نابینا هر دو میتوانند نوشته هایم را بخوانند. ابتدا برای دوستانم نامه هایم را تایپ و پرینت میگرفتم اما به تدریج بعد از آشنایی با اینترنت و وبلاگ تصمیم گرفتم مطالبم را به همه ی شما تقدیم کنم. با ساخت وبلاگی در بلاگفا کارم را شروع کردم. و اکنون پس از آشنایی با پارسیبلاگ و امکانات بیشتر آن به جمع شما پیوستم. وبلاگی که در سایت بلاگفا داشتم دارای اشکالاتی بود که امیدوارم بتوانم در این وبلاگ رفع کنم.

    دوستان گلم, من صمیمانه منتظر حضور گرم شما در اینجا هستم .پس هر پیشنهاد و انتقادی دارید با من مطرح کنید به سؤالات شما در هر زمینه که باشد در صورت امکان پاسخ خواهم داد.به هر حال با آرزوی موفقیت هرچه بیشتر دست اندر کاران این نرمافزارها،

    یا علی مدد.


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ